خرید سریال تلویزیونی آوای باران با کیفیت عالی

تاریخ به روز رسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲ تعداد بازدید: 1,292 بازدید

شماره مجوز: ۱۷۲۶۷ – ۱۵۵/۹۲

نام مجموعه:سریال آوای باران|

سال تولید: ۱۳۹۲، ایران|

فرمت:Dvd-Vob|

کیفیت:بسیار خوب|

رزولیشن تصویر: (۶۴۰*۴۸۰)|

زبان: فارسی |

تعداد قسمتها:۴۰ قسمت|

میانگین زمان هر فیلم:۳۵دقیقه|

تعداد دی وی دی:۴عدد|

توضیحات: ضبط شده از شبکه سوم سیما،مجموعه کامل|

  • تضمین سلامت تضمین سلامت
  • گارانتی تعویض گارانتی تعویض
  • ارسال سریع ارسال سریع
  • پشتیبانی 24 ساعته پشتیبانی 24 ساعته

56,000 تومان

شماره مجوز: ۱۷۲۶۷ – ۱۵۵/۹۲

نام مجموعه:سریال آوای باران |

سال تولید: ۱۳۹۲، ایران|

فرمت:Dvd-Vob|

کیفیت:بسیار خوب|

رزولیشن تصویر: (۶۴۰*۴۸۰)|

زبان: فارسی |

تعداد قسمتها:۴۰ قسمت|

میانگین زمان هر فیلم:۳۵دقیقه|

تعداد دی وی دی:۴عدد|

توضیحات: ضبط شده از شبکه سوم سیما،مجموعه کامل|


خلاصه داستان آوای باران :

داستان سریال آوای باران همانطور که از نامش پیداست در اصل حول محور نقشی به نام باران می چرخد. باران دختر کوچک و جذابی است که در سال ۱۳۶۶ مادرش را که مهماندار هواپیما بوده است از دست داده است. مادر او (زهرا) در حادثه حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرانی جان خود را از دست داد و شهید شد. اکنون در سال ۱۳۷۲ باران با پدرش زندگی می کند. طه ریاحی، پدر باران، تاجر بزرگ داروست و برای اینکه دخترش تنها نباشد خواهرزاده اش نادر را به همراه همسرش زیور و پسرشان فرید به منزل خودشان آورده و ضمناً نادر را هم در شرکتش استخدام کرده است. او مادر پیری هم دارد که زیور از او نگهداری می کند. طه باران را به دست زیور سپرده اما زیور با رفتارهای ناپسندش باران را اذیت میکند. نادر، در ابتدا از باران طرفداری می کند اما رفته رفته تحت تأثیر حرفهای زیور، او هم با باران بدرفتاری می کند. طاها ریاحی که سالها غم از دست دادن همسرش و بی پناهی دخترش را می خورد، دختری به نام مرضیه را به عقد موقت خود درآورده و بسیار به او علاقمند است. مرضیه سعی زیادی دارد که باران به او نزدیک شود. در این تلاش هم موفق است و باران به او علاقمند شده است. اما زیور با کارشکنی ها و دروغ هایش مغز باران را شستشو می دهد. تا اینکه طه ریاحی برای انجام و انعقاد چند قرارداد معتبر راهی ترکیه می شود اما به ناگاه و در کمال تعجب پلیس او را دستگیر کرده و در قایق تفریحی اش یک کیف پر از مواد مخدر پیدا می کند. طاها سریعاً متوجه می شود که برای او پاپوش دوخته اند. به همین علت سریعاً با ایران تماس گرفته و از نادر میخواهد برای پیگیری کارهایش به ترکیه بیاید. نادر به ترکیه رفته و پس از مشاوره با وکیل طاها متوجه می شود که عملاً کاری نمی توان برای او کرد. بنابراین طاها را ترغیب می کند که وکالتنامه ای به او بدهد تا بتواند کارهای شرکت را به دست بگیرد. طاها هم این کار را می کند و پس از آن دیگر نه خبری از نادر هست و نه نشانی از آزادی. وکیل طاها هم وقتی از نجات دادن او نا امید می شود جهت اقامت موقت راهی آفریقا می شود و عملاً دست طاها از رسیدن به آزادی کوتاه می شود. طاها بیست سال در ترکیه بدون انجام گناهی زندانی می شود. در طی این بیست سال اتفاقات زیادی می افتد. باران به دلیل بدرفتاری های نادر و زیور از خانه می گریزد. اما ناخواسته به دست شکیب می افتد. شکیب مرد طمعکاری است که بچه های خیابانی را در خانه خود نگهداری کرده و آنها را وادار به گدایی، کیف زنی و… می کند و به این وسیله پول زیادی را به جیب زده است. روزی پلیس به منزل آنها حمله می کند و باران و چند تا از بچه های دیگر به همراه شکیب قصد گریز از دست پلیس را دارند که باران تصادف می کند. پس از آن می بینیم که نادر به بیمارستان آمده و جنازه دختری را تحویل می گیرد. بلافاصله به بیست سال بعد می رویم و متوجه می شویم که باران در آن تصادف جان خود را از دست داده است و اکنون فرید را بر سر مزار باران می بینیم. قصه فیلم در فصل اول در اینجا به پایان می رسد و در فصل دوم متوجه می شویم که باران هنوز نمرده است و نادر به خاطر اینکه بتواند مال و اموال طاها و باران را بالا بکشد به کمک زیور این نقشه را کشیده که بعدها کسی نتواند ادعایی بکند. اما فرید که در دوران کودکی حامی باران بود، اکنون در خانه ای جداگانه زندگی می کند و در ستاد مبارزه با آسیب های اجتماعی مشغول به کار است. فرید، می داند که مال و اموال پدری اش از راه درستی به دست نیامده بنابراین خانه و زندگی اش را از آنها جدا کرده. نادر و زیور یک دختر هم به نام بیتا دارند که بسیار دختر بی بند و باری است و با پسر پول پرستی دوست شده است و فریب حرفهای او را خورده. بیتا سخت به پدر و مادرش اصرار می کند که باید رضایت دهند تا با او ازدواج کنم. اما نادر توتونچی که معتقد است پسرک تنها برای تصاحب اموال او وارد عرصه ازدواج شده است به هیچ عنوان با این ازدواج موافق نیست. همه چیز برای نادر و زیور به خوبی در حال گذر است که ناگهان طاها ریاحی آزاد می شود و به ایران باز می گردد. نادر با عجله تصمیم می گیرد دخترش بیتا را به جای باران جا بزند. بیتا هم شرط می گذارد که اگر می خواهید نقش باران را برایتان بازی کنم باید به ازدواجم رضایت دهید. آنها هم به بیتا قول مساعد می دهند و اینگونه بیتا، باران می شود برای طاها. فرید، به شدت مخالف این کار است و پس از درگیری لفظی با پدر و مادرش متوجه می شود که ممکن است باران زنده باشد. بنابراین عکس کودکی او را در روزنامه چاپ می کند تا بلکه بتواند او را پیدا کند. اتفاقاً با این کار سر و کله یک سری آدمهای خلافکار پیدا می شود که هر کدام به نحوی می خواهند آدرس باران را به فرید بدهند. فرید در پی اتفاقاتی با باران ملاقات می کند اما او را نمی شناسد. باران هم او را نمی شناسد. باران نام خود را نمی گوید. فرید هم خود را «لهراسب یاوری« جا می زند. بنابراین آنها نمی توانند همدیگر را بشناسند…

در ادامه ماجراهای بسیار جالب دیگری اتفاق می افتد و طاها متوجه تقلبی بودن باران می شود!

فرید به طاها کمک می کند تا باران را بیابد اما اتفاقات زیاد و پر کششی می افتد که دست باران و پدرش در دست هم قرار نگیرد…

نقد سریال:

مدتها بود تلویزیون تماشا نمی کردم. بعضی از فیلمها را سرسری می دیدم و برخی قسمتهای سریالهای ایرانی را هم که نگاه می کردم زیاد مرا جذب نمی کردند. سریال آوای باران هم در نگاه اول همینطور بود. قسمتهای اول و دومش را دیدم اما قسمت های بعدی را به طور پراکنده نگاه می کردم. تا اینکه حدود قسمت هشتم یا نهم بود که داستان برایم جذاب شد و تازه متوجه شدم قرار است با کاری متفاوت روبرو شوم. آن هم از آنجا بود که باران از خانه گریخت و به دست بچه های دزد و گدا و سرانجام به منزل شکیب رسید. و نقطه حساس داستان، آنجا بود که باران ظاهراً تصادف کرد و کشته شد. پس از مشاهده این قسمت بیننده متوجه می شود که یک اتفاق تازه در سریال سازی ایرانی رخ داده است. این بار مخاطب خسته نمی شود بلکه تشنه می شود. ظاهراً این بار همه چیز دست به دست هم داده تا یک کار متفاوت، جذاب، پر کشش و پر تعلیق را شاهد باشیم. شاید اولین بار است که یک سریال تلویزیونی اینقدر نظر مرا به خود جلب کرده است.در اینجا ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد. آنقدر ریتم این قسمت تند بود که احساس می کردیم کارگردان مجبور شده این قسمت را سریعاً به انتها برساند و وارد فصل دوم شود. البته شاید بتوان گفت این برای اولین بار است که یک سریال ایرانی با چنین ریتمی به جلو حرکت می کند. بگذریم، باران تصادف کرد و همه ما را غافلگیر کرد. بلافاصله متوجه می شویم که باید به ۲۰ سال بعد حرکت کنیم و اولین تصویر، تصویر سنگ قبر باران است که مخاطب را واقعاً غافلگیر و احساساتی می کند. باران مرده و فرید، برادر و دوست وفادارش همیشه به سر قبر او می آید و بعد از بیست سال هنوز هم او را فراموش نکرده است.

در حقیقت قصه اصلی از اینجا شروع می شود. یعنی از سال ۹۲ که بیست سال از مرگ باران گذشته است و ما تازه متوجه می شویم که این یک مقدمه چینی بود برای یک داستان طولانی تر و به مراتب زیباتر. نکته بسیار مهمی که قبلاً هم گفتم این بود که این ۹ قسمت ریتم خیلی تندی داشت. از حاشیه روی و آب بندی پرهیز شده بود. انگار کارگردان می دانست که باید از قسمتهایی که شاید برای مخاطب زیاد جذاب نیستند سریعاً گذر کند و به دنیای امروزی و اصل داستان برسد. اتفاقاً به نظر من در این کار هم بسیار موفق بوده است. چون از قسمت دهم به بعد شاهد داستانی جذاب، پر کشش و پر تعلیق هستیم . به نظر می رسد که نویسندگان (سعید جلالی و علیرضا کاظمی پور) و کارگردان (حسین سهیلی زاده) به خوبی ذائقه مخاطبانشان را شناخته و می دانند چه چیزی را در کجا قرار دهند. در تمام طول سریال از سکانسهای ایجاد تعلیق و دلهره استفاده شده است و شاید مهمترین بخش، سکانسی بود که باران از خانه شکیب گریخت و به سمت پدرش آمد و حتی تا چند قدمی پدر هم رسید. در آن صحنه باران پدرش را صدا زد و طاها به سمت او بازگشت و همه ما فکر می کردیم در قسمت بعد حتماً با پدرش خواهد بود. اما در همان ابتدای قسمت بعد فهمیدیم که گول خورده ایم. طاها فقط پشت سرش را نگاه کرده و باران به محض اینکه می خواست قدمی به سوی پدر بردارد شکیب را در جلوی چشمان خود دید و کیانوش هم با چوب او را بیهوش کرد. این یک سکانس پر اضطراب بود. چیزی که شاید در سریالهای ایرانی بسیار کم اتفاق می افتد و ما مجبوریم با دیالوگ های بی رمق، صحنه های تکراری و حرفهای اضافی که صرفاً جهت طولانی کردن سریال استفاده شده اند رو برو شویم. هر چند آوای باران هم در قسمتهای پایانی کمی گرفتار این آب بندی ها و صحنه های بی رمق و تکراری شد که ای کاش نمی شد!

انگار گروه سازنده مجبور بودند که حتماً کارشان ۴۰ قسمتی باشد. به نظر من این کار می توانست ۳۰ قسمت باشد اما قسمتهای آن طولانی تر باشد و صحنه های اضافه هم می توانست از سریال حذف شود تا حداقل بیننده با یک کار ماندگار روبرو شود تا خاطره بدی از آن نداشته باشد. حیف بود که چنین سریالی گرفتار تکرار شود. نکته دیگری که در مورد سریال آوای باران می توان مطرح کرد، ساخت همزمان با پخش بود. گروه سازنده ۲۰ قسمت از کار را برای پخش به شبکه سه دادند و سپس بازخورد مردم را از این سریال دیدند و قسمتهای پایانی را بر طبق ذائقه مردم و تشخیصی که خودشان دادند تغییر دادند. نمی خواهم بگویم که این کار خوبی بود یا بد. اما به نظر من باید آنقدر متن ها قوی باشند که پس از این همه سال نویسنده بتواند سلیقه مردم را پیش بینی کرده و یک پایان خوب برای سریالش در نظر بگیرد. به هر حال با همه نکات بد و خوبی که در سریال بود، به نظرم سریال آوای باران، سریال خوبی بود. به خوبی توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند و بر دل مخاطب بنشیند. امیدوارم که باز هم شاهد چنین مجموعه هایی باشیم؛ چون اگر واقعاً می خواهیم با تهاجم فرهنگی مبارزه کنیم باید چنین سریالهایی را بیشتر و بیشتر بسازیم. سریالی که با فکر ساخته شده باشد نه با پول!

در پایان یادآوری می کنم که نقد این سریال صرفاً سلیقه نویسنده (هادی پژمان) بوده است و یک نظر شخصی محسوب می شود. اگر شما هم در مورد این سریال نظری دارید می توانید ارسال کنید تا به این بخش اضافه شود…


هم اکنون می توانید مجموعه تلویزیونی آوای باران را با کیفیت بسیار خوب و بسته بندی نفیس از یکی از سه سایت ما تهیه فرمایید:

 

فروشگاه فیلم و سریال طنین

فروشگاه اینترنتی وکسل

فروشگاه فیلم و سریال نوستالژی ها

تعداد فروش بدون در نظر گرفتن فروش های تلفنی و کارت به کارت ثبت شده است.
نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “خرید سریال تلویزیونی آوای باران با کیفیت عالی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت
آوای باران
خرید سریال تلویزیونی آوای باران با کیفیت عالی

56,000 تومان