در مورد دهکده حیوانات
بعضی وقتها آدم با چیزهای خیلی ساده ای گریه اش می گیرد و با چیزهای خیلی پیش پا افتاده خنده اش می گیرد. مصداق این جمله کارتون دهکده حیوانات است. من به سادگی های دوران بچگی ام خنده ام می گیرد و به خاطرات آن دوران گریه ام می گیرد. وقتی به روزهایی فکر می کنم که دیدن کارتون دهکده حیوانات برایم یکی از دغدغه های اصلی زندگی کوچک بود گریه ام می گیرد. چرا که آن روزها از هیچ چیز خبر نداشتم و غمهایی که در نظرم خیلی بزرگ بودند این بود که مثلاً میشا از آقای ببر نامردی می بیند و… و یا فلان شخصیت در فلان کارتون، چرا از مادرش دور شده. اما حالا میفهمم که زندگی خودمان یک داستان درام است که شاید بتوانم برای تسکین دردهایم به کودکی هایم رجوع کنم و با خاطرات شخصیتهای محبوب دوران کودکی ام کمی بار آلام را سبک تر کنم.
بگذریم:
داستان دهکده حیوانات چه بود؟
داستان از آنجا آغاز میشود که یک لوکوموتیو که دو گوریل پدر و پسر آنرا می رانند یک خانواده خرس قهوه ای را که شامل مادر خرس و پدر و پسرشان که همان شخصیت اصلی داستان (میشا) را به دهکده ای میآورند.
هنگام ورود آنها اهالی ده با تعجب از آنها استقبال میکنند و اول از همه کدخدا که یک خرس سفید است به آنها خوشآمد میگوید و بعضی از اهالی از جمله آقای ببر از آمدن آنها خوشحال نیست و تا آخر هم با آنها مشکل دارد در قسمت اول وقتی میشا برای بازی با بچه ها از خانه بیرون میرود فقط ناتاشا دختر کدخدا است که او را تحویل می گیرد .
از جمله شخصیتهای کارتون دهکده حیوانات:
کدخدا: یک خرس قطبی که کدخدای این دهکده اس ت و دخترش ناتاشا که با میشا دوست است.
آقای ببر: یک ببر تنومند که آهنگر است و یک پسر به اسم دراگو دارد آقای ببر در یکی از قسمتها حامله میشود که یکی از جالبترین آنها بود .
روباه: نوچه آقای ببر که او هم یک پسر دارد که هم بازی دراگو است.
آقای گربه: که چند سالیاست در کلانتری زندانی است و در آنجا ازدواج کرده و دارای چند بچه است که بزرگترین آنها میاگو است این خانواده آقای کلانتر را عاصی کردهاند و همیشه آقای کلانتر مشغول نیمرو درست کردن برای آنهاست.
فروشگاه اینترنتی فیلم و سریال طنین
فروشگاه اینترنتی فیلم و سریال نوستالژی ها
چنانچه به نوستالژی های قدیمی علاقه دارید توصیه می کنیم حتماً صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید. مطمئناً خوشحال خواهید شد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.