ویلای من ، سریال ۴۰ قسمتی طنزی به تهیهکنندگی و کارگردانی مهران مدیری و فیلمنامهنویسی امیر مهدی ژوله و زنده یاد خشایار الوند است که در بستهبندیهای دو قسمتی در ۲۰ مجموعه در رسانه خانگی توزیع شد.
مهران مدیری پیش از این سریال، سریال ناتمام قهوه تلخ را با اکثر بازیگران همین سریال در رسانه خانگی کارگردانی کرده بود.
تصویربرداری سریال ویلای من اواخر پاییز ۱۳۹۱ آغاز شد و در هفته پایانی اردیبهشت ۱۳۹۲ به پایان رسید. این مجموعه در جذب مخاطبان نتوانست به موفقیت قهوه تلخ دست پیدا کند.
بازیگران سریال ویلای من
بازیگر | شخصیت | نقش |
سیامک انصاری | هدایت | پیک موتوری، جاعل سابقهدار اسناد و مدارک، پروفسور انرژی درمانی |
برزو ارجمند | فرید فتاحی | مسئول تأسیسات و امور فنی ویلا |
کمند امیرسلیمانی | روحانگیز | سرآشپز ویلا، دستیار آلبرت |
رابعه اسکویی | مهین | آشپز ویلا |
امیر کاوه آهنین جان | هلاکو منفرد | همسر شعله، دکترای روانشناسی جرم-گرایش جعل |
بهار ارجمند | شعله مشکات | خواهر جمشید |
افسانه چهره آزاد | منیژه | همسر سابق ارسلان |
پانته آ رهنمون | مژده | دختر روحانگیز |
ماندانا سوری | سی سی | همسر جمشید مشکات |
الیکا عبدالرزاقی | هلیا | همسر مرحوم هرمز مشکات |
رضا فیض نوروزی | آلبرت | سرپیشخدمت ویلا، جانشین فیضی و رئیس جدید ویلا |
مهدی فقیه | دکتر مشیری | دکتر ارباب مشکات |
محسن قاضی مرادی | فیضی | پیشکار ارباب مشکات |
هادی کاظمی | خاتون آبادی | کارگر سابق کارخانه پروفیل مشکات، طلبکار ارباب مشکات |
مریم کاویانی | هما رنجبر | همسر محسن مشکات |
علی لک پوریان | محسن مشکات | برادرزاده ارباب مشکات |
عارف لرستانی | عارف خاتون آبادی | پسر کارگر سابق کارخانه پروفیل مشکات |
مهران مدیری | ارسلان مشکات | گارسون رستوران، یکی از برادرزادههای قلابی ارباب مشکات، جانشین تقلبی و جدید فیضی |
نگین معتضدی | هنگامه مهاجر | وکیل ارباب مشکات |
دریا مرادی دشت | بریژیت مشکات | دختر هلیا |
غلامرضا نیکخواه | جمشید مشکات | برادرزاده ارباب مشکات |
علی برقی | رقیق | کمک آشپز |
مهرداد مسعودنیا | دقیق | کمک آشپز |
داستان سریال ویلای من
داستان ویلای من دربارهٔ پیرمردی ۹۰ ساله و پولدار (آقای مشکات) است. وی خبردار میشود که قرار است به زودی فوت کند. او هرگز ازدواج نکرده و فرزندی ندارد. او فقط چند برادر دارد که همهٔ آنها فوت کردهاند. وکیل درستکار وی (نگین معتضدی) به دنبال وراث واقعی او میباشد که بهطور اتفاقی ارسلان (مهران مدیری) و هدایت (سیامک انصاری) که در یک رستوران کار میکنند متوجه این ماجرامیشوند و تصمیم میگیرند که خود را به عنوان برادر زاده مشکات معرفی کنند. ارسلان فردی با هوش و خلاف کار با سابقه است و هدایت نیز سابقه زندان دارد و در جعل مدرک استاد است.
مجموعه اول
ارسلان و هدایت دو مرد شکست خوردهاند. آنها در رستوران کار میکنند و مدام تحقیر میشوند. روزی آنها مدرکی را پیدا میکنند که مربوط به یک مرد ثروتمند است. آن دو وسوسه میشوند که در ارثیه آن مرد ثروتمند شریک گردند و…
مجموعه دوم
ارسلان مشکات وارد ویلا میشود. او سعی دارد از مسائل مختلف ویلا سر درآورد و با ساکنان آن ارتباط برقرار کند. اما آشنایی با قوانین مشکلاتی را برای او به وجود میآورد…
مجموعه سوم
جمشید مشکات سر میرسد. او یکی دیگر از ورثه است. با فهمیدن اینکه برای رسیدن به ارث عمو باید هنگام مرگ بالای سرش حضور داشته باشد با همسرش سی سی تماس گرفته و او به سرعت خودش را میرساند جمشید در ویلا کارهایی میکند که همه ارسلان را مقصر میدانند، سی سی هم ادعا میکند که بزرگ ویلا است و همه باید از دستوری که او میدهد پیروی کنند و…
مجموعه چهارم
ارسلان از پاره شدن چک اش در لحظه آخر به علت ورود محسن و هما کلافه است. جمشید و سی سی سعی دارند مشکات بزرگ را ورشکسته و وارث آن را مسوول تسویه بدهیهای کلان آن نشان دهند تا با این کار هما و محسن را فراری دهند تا اینکه ارسلان دست به کار میشود و دلش برای محسن میسوزد
مجموعه پنجم
محسن و هما با راهنماییهای ارسلان به نیت واقعی جمشید و سی سی پی میبرند. جمشید و سی سی، شکست خورده از نقشه قبلی، این بار از در دوستی وارد شده و در صدد جلب نظر آنها هستند که هلیا و دخترش وارد میشوند و دنبال هرمز مشکات میگردند اما…
مجموعه ششم
بعد از برگزاری مراسم عزاداری برای هرمز مشکات همه منتظرند که صبح فردا، هلیا و دخترش بریژیت ویلا را به قصد فرانسه ترک کنند و حتی جمشید برای آنها بلیط تهیه میکند اما ناگهان با واکنش جدیدی از هلیا مواجه میشوند که خودکشی او در هنگام مراسم است ولی زنده میماند. در همین زمان عارف خاتون آبادی طلبکار ارباب مشکات برای گرفتن طلب بیست میلیونی اش به ویلا میآید.در همین زمان فیضی نیز ناپدید میشود
مجموعه هفتم
پدر عارف به ویلا وارد میشود.در همین زمان آلبرت خبر دستگیری فیضی را به افراد ویلا میدهد.هلیا نیز میگوید تا سهم الرث هرمز مشکات را نگیرد از ویلا نمیرود. در همین زمان خانم وکیل با خبرخوشی از راه میرسد مبنی بر این که با دکتری مکاتبه کرده که قرار است بیاید ومشکات بزرگ را با انرژی درمانی به هوش بیاورد. وکیل منتظر است همه ذوق کنند و به هیجان بیایند، اما هیچکس خوشحال نمیشود…
مجموعه هشتم
ارسلان از اینکه دکتر هدایت است و قرار نیست عمو مشکات را از کما بیرون بیاورد خوشحال است. هدایت کارش را به عنوان دکتر انرژی درمانی آغاز میکند و با روشهای سوزن درمانی و انرژی درمانی بالای سر مشکات میگذراند…
مجموعه نهم
هدایت که در قالب یک دکتر فرادرمانگی، کسی که انرژی درمانی و طب سوزنی میکند به ویلا راه پیدا کرده، شرایطی ایجاد میکند که کل نقشه به خطر میافتد. به پیشنهاد ارسلان قرار میشود حالا که همه به هدایت اطمینان پیدا کردهاند، او کاری کند که بقیه از ویلا بروند… که ارسلان وانمود میکند بیماری مشکات بزرگ را گرفته
مجموعه دهم
در ادامهٔ داستان قبلی قرار میشود ارسلان خودش را به بیماری بزند تا به بهانهٔ مسری بودن ویروس بیماری مشکات، همه دربروند، اما بقیه ارسلان را بیرون میاندازند. هدایت نامهای جعل میکند که به طریق آن ارسلان نمایندهٔ فیضی برای امور جاریه مشخص شدهاست. ارسلان به ویلا بازمیگردد.
مجموعه یازدهم
ارسلان مشکات به ویلا بازگشته است و همه فرمانبردار او هستند، اینبار او سعی میکند با سخت کردن شرایط زندگی، بقیه را مجبور به ترک ویلا کند. خانمها آشپزی میکنند و مردها کارهای سخت ویلا اما هیچکدامشان حاضر به ترک ویلا نمیشوند
مجموعه دوازدهم
ورود هلاکو روانشناس معروف از کانادا و همسرش شعله مشکات که خواهر جمشید است و زنی است که تقریباً موش آزمایشگاهی شوهرش بوده و بسیار رفتارهای بیمارگونه دارد، به پیچیده شدن ماجرا میافزاید. هلاکو با ورودش دوباره همه را که تازه آرام گرفته بودند به سکته میاندازد…
مجموعه سیزدهم
به خاطر مدیریت ارسلان در قسمت قبل خانم وکیل از دست او ناراحت است. ارسلان هدایت را میفرستد تا پیش او وساطت کند. اما هدایت اعتراف میکند که اشتباهی خانم وکیل را برای خودش خواستگاری کردهاست…
مجموعه چهاردهم
انگشتر هلیا دزدیده میشود. همه به تکاپو میافتند. هلاکو از روی حرفهای هلیا تصمیم میگیرد و سایه نگاری میکند تا مجرم را پیدا کند هدایت با شنیدن خبر سایه نگاری به ارسلان اعتراف میکند که او انگشتر را روی زمین پیدا کرده و ارسلان از او میخواهد انگشتر را سرجایش بیاندازد… که به صورت اتفاقی در جیب کت عارف میگذارد.
مجموعه پانزدهم
عارف در حیاط به گریه و التماس افتاده که دزد نیست بلکه عاشق هلیاست. هدایت و ارسلان سعی میکنند رأی دیگران را بزنند تا پای پلیس را وسط نکشند. خاتون آبادی تلاش میکند تا رضایت هلیا را بگیرد… و عارف شروع به خواندن میکند که دل هلیا را میبرد.
مجموعه شانزدهم
عارف از هلیا به خاطر گذشت او ممنون است. او قول میدهد سارق اصلی را پیدا کند. اما هلیا که عاشق صدای او شدهاست، قصد دارد کنسرت بزرگی در اروپا برای او برگزار کند و با او ازدواج کند…
مجموعه هفدهم
در مراسم بالماسکه عروسی هلیا و عارف، سورچی بهطور اتفاقی هدایت و ارسلان را شناسایی میکند. آنها توی سر سورچی میزنند و او را از ویلا بیرون میاندازند. وسط مراسم آهنگ شاد پخش میشود که ناگهان صدای مشکات به گوش میرسد…
مجموعه هجدهم
مشکات بزرگ در آستانهٔ مرگ قرار میگیرد. پزشک خانواده خبر میدهد وی در ۴۸ ساعت آینده فوت خواهد کرد. هر یک از اعضای خانواده برای تصاحب ثروت مشکات بزرگ شروع به برنامهریزی میکنند. در این بین هلاکو از هویت ارسلان و هدایت باخبر میشود و موضوع را به آنان گوشزد میکند و…
مجموعه نوزدهم
مشکات بزرگ از کما بیرون می آید. اما قادر به حرف زدن نیست. وراث که دیگر چیزی برای آنها باقی نمانده به فکر ترک خانه میافتند. پزشک خانواده میگوید برای بهتر شدن حال مشکات بزرگ احتیاج به همراهی و توجه و کمک اعضای فامیل دارد…
مجموعه بیستم
بالاخره جشنی به مناسبت بهبودی مشکات بزرگ برگزار میشود. هر یک در این جشن مراتب چاپلوسی و ارادت خود را ابراز میدارند. از مشکات بزرگ خواسته میشود شمعهای کیک جشن را خاموش کند…
مجموعه آخر
وصیتنامه مشکات را هدایت پیدا میکند. آن دو میفهمند که ارثیه به خدمه ویلا تعلق دارد. و به علت مهربانی شان، دل شان نمیآید آن را جعل کنند. پس آن را به هنگامه مهاجر میدهند؛ هولاکو ارسلان و هدایت را لو میدهد. آنها دستگیر میشوند. و هنگامه مهاجر (نگین معتضدی) آن ها را تبرئه میکند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.