نگاهی به سریال محبوب این روزها؛ مانکن

بازدید: 750 بازدید
پوستر سریال مانکن

نگاهی به سریال محبوب این روزها ؛ مانکن – قسمت اول

نویسنده: هادی پژهان

نقد و بررسی سریال مانکن


سلام دوستان همیشگی طنین شاپ. واقعیت این است که در چند سایت تخصصی فیلم و سریال نقدهایی راجع به سریال مانکن خواندم و متاسفانه متوجه شدم که برخی از این نقدها واقعاً هدف دار و بر اساس برنامه هایی از پیش تعیین شده نگاشته شده اند. اینکه چه هدفی پشت این حرفها و نقدهاست، کاری به آن نداریم. فقط میخواستم از دیدگاه خودم نگاهی داشته باشم بر سریال مانکن.

خب، همانطور که می دانید شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر فعالیتش را بیشتر از پیش به ساخت سریال های چند قسمتی و بعضاً حتی چند فصلی معطوف کرده است و سریال ها یکی پس از دیگری می آیند و چند وقتی را در ذهن ما ایفای نقش کرده و پس از آن به سرعت و شدت وصف ناشدنی از ذهن ما فرار می کنند. البته هیچگاه نباید و نمیخواهیم که سریال های ایرانی شبکه نمایش خانگی را با سریال های بزرگ هالیوودی مقایسه کنیم. کما اینکه فقط در کمیت سعی می کنیم شبیه آنها باشیم و دریغ از کمی کیفیت!

اما بعد از دیدن سریال مانکن، واقعاً از نقدهای مغرضانه برخی دوستان ناراحت شدم. چرا که به هر حال سریال مانکن در بین چند سریالی که به ظاهر هم ترازش هستند، یک سر و گردن بالاتر است.

اصلاً به نظر بنده، حسین سهیلی زاده کارگردانی است که مخاطبش را خوب و دقیق می شناسد و داستانش را مطابق با افکار مخاطبش جلو می برد. سبک حسین سهیلی زاده به گونه ای است که اگر نام وی را بر سر در سریالی دیدیم، نباید بی تفاوت از کنارش بگذریم.

کافی است خیلی گذرا چند تا از سریال های ساخته حسین سهیلی زاده را از ذهن بگذرانیم. مطمئناً متوجه می شویم که بیشتر کارهای وی پر بیننده و پر مخاطب بوده اند. آوای باران ، هست و نیست ، آخرین گناه ، ترانه مادری ، فاصله ها، پیله های پرواز و…

پس بهتر است ابتدا با این پیش درآمد به استقبال مانکن برویم که قرار است سریال پر مخاطب و جذابی را ببینیم.


نقد و بررسی مجموعه سریال مانکن


خب، سکانس ابتدایی آغاز می شود و در فضایی کاملاً تخیلی! با افکتهای نه چندان حرفه ای! کاوه و همتا را می بینیم که برای آخرین بار یکدیگر را ملاقات می کنند. بعد از هم جدا می شوند و فرزاد فرزین اولین ویدئو کلیپ قصه را می خواند و تصاویری می بینیم تا بفهمیم که کاوه و همتا عاشق هم بوده اند. خب، تا اینجا قابل درک است. چرا که کارگردان مجبور است همان ابتدا جذابیتهای بصری را نمایش دهد که مخاطب به فکر دنبال کردن باقی قسمتها هم باشد. اما شاید می شد بهتر از این شروع کرد.

خط اصلی داستان در مورد کاوه و همتاست. کاوه به خاطر زندانی شدن پدرش مجبور است تن به ازدواج با زنی دهد که سن پدرش را دارد. و در ازای آن هفت میلیارد تومان از وی می گیرد و پدرش از زندان آزاد می شود. اما آن سر قضیه، همتا دختری است که پدرش فوت شده و اکنون ناپدری اش باعث شده، وی از خانه و کاشانه فراری باشد و حال که کاوه هم رفته، ناچار به خانه مادربزرگش پناه می برد.

تا اینکه سر و کله اخگر پیدا می شود و تم عاشقانه سریال، فرم جنائی به خود می گیرد تا جذابیت به سریال اضافه شده و ریتم عاشقانه مخاطب را دلزده نکند. به نظرم تا اینجای کار می شد به انتخاب بازیگران خرده گرفت. چرا که از نظر من انتخاب مریلا زارعی در نقش کتایون و محمد رضا فروتن در نقش اخگر ، شاید چندان درست به نظر نمی آید. البته شاید هم اگر بازیگران دیگر مشغول ایفای این نقش ها بودند، باز هم همین را می گفتم.

بگذریم، ورود بهرام (با بازی فرزاد فرزین) دقیقاً به ما می فهماند که قرار است نمکی هم در کار باشد و بعضی وقتها با تیکه پرانیهایش جذابیتهای کوچکی به قصه بیفزاید. اما نکته اینجاست که نقشها آنطور که باید و شاید پرداخته نمی شوند و احساس در همه سطوح کمرنگ است. عشقها، اشکها و لبخندها، حتی اخمها و خشونتها آنچنان که باید و شاید واقعی نیستند. شاید این مسئله به دلیل از ریتم نیفتادن کار بوده است. شاید هم مسائلی که ما از آنها بی خبریم. اما به هر حال هستند. البته پدر و مادر کاوه هم کمی حالمان را می گیرند. چرا که به طور مستمر نمی خواهند بدانند که هفت میلیارد تومان پول ناقابل چگونه و از کجا! جان سلمان صوفیان را نجات داد؟!

بگذریم، هر چقدر که در قصه جلو می رویم انگار تعلیق و هیجان بیشتر می شود. شاید برخیها کاذب باشند، اما باز هم قصه گسترده تر می شود و ابعاد بیشتری از ماجراها را درک می کنیم. هر چند جزئیات به صورت قطره چکانی اضافه می شوند، اما باز هم به روند بهتر شدن سریال کمک می کنند. سهیلی زاده سعی کرده است در برخی جاها مخاطب را سورپرایز کند، اما شاید سورپرایزهایش آنقدر عجیب و غریب نبودند که ما را شوکه کنند، ضمن آنکه آنقدر هم بی مزه و از پیش قابل حدس نبودند.

به عقیده من داستان از جایی جالب می شود که همتا و کاوه بار دیگر همدیگر را می یابند و در حالت بدی هم می یابند. کشتن آبتین از سوی کاوه، چیز غافلگیر کننده ای بود اما غافلگیر کننده تر از آن بی خیالی کاوه نسبت به قتل احتمالی که انجام داده بود! دو حالت دارد، یا کاوه آدمکش خوبی است و یا قتل آبتین چندان اهمیتی برای کارگردان نداشته است. هر چند که هم در موقع شنیدن خبر مرگ آبتین و هم در موقع شنیدن خبر زنده بودنش، عکس العملی از کاوه نمی بینیم. شاید اصلاً کار کاوه نبوده است!

در هر حال بعد از دیدار کاوه و همتا با یکدیگر پس از 18 ماه، در طی یک شب به طور عجیبی اتفاقات به خواست آنها پیش می رود و کتایون و اخگر در بدترین حالت، از دور و اطراف خود بی خبر می مانند! اخگر که در همه جا نفوذ دارد به سادگی فریب کارهای کاوه، همتا و بهرام را می خورد و کتایون هم که همه جا آدم و نگهبان گذاشته، متوجه نمی شود که عشقش مشغول زیر آبی رفتن است!

اما باز هم همه اینها دلیل نمی شود که نگوییم مانکن قابلیت دنبال کردن را دارد. داستانها هر چند هم آبکی باشند، اما به مذاق ما که مدتهاست سریال خوب ایرانی ندیده ایم خوش می آید. حداقل این یکی را دوست داریم. و همه بدی هایش را به دست فراموشی می سپریم تا جذابیتهایش را ببینیم.

قسمت دوم این نقد را در آینده نزدیک و پس از پایان سریال برایتان خواهم نوشت.

راستی! نظر شما راجع به سریال مانکن چیست؟

حتماً نظرات خود را پیرامون این سریال برای ما بنویسید. در قسمت دوم از نظرات ارزشمند شما استفاده خواهیم کرد.

دسته بندی سریال ایرانی نقد و بررسی
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت