نقد و بررسی سریال گلشیفته

بازدید: 933 بازدید
پوستر سریال گل شیفته

سریال « گلشیفته » نخستین تجربه سریال سازی بهروز شعیبی در شبکه نمایش خانگی می باشد. ” بهروز شعیبی ” همان بازیگر نقش روحانی در فیلم سینمایی طلا و مس و همان بازیگر نقش متولی امامزاده در سریال ” تنهایی لیلا ” می باشد که پیش از این با ساخت فیلم « دهلیز » و پس از آن « سیانور » در سینما هم خوش درخشیده بود و انتظارات را از خود بالا برده بود. اما شعیبی اینبار تصمیم گرفت تا از قاب سینما خارج شود و برای شبکه نمایش خانگی که این روزها رونق خوبی هم دارد سریال بسازد. سریالی که پیش از انتشار با تبلیغات فراوان محیطی و مجازی مواجه شد که در این میان، سهم مهناز افشار و حواشی ممنوع التصویری اش برای تبلیغات محیطی این سریال بیش از همه بود.


گلشیفته - Golshifteh


داستان سریال « گلشیفته » درباره دختر جوان یزدی به نام گلی ( با بازی نازنین بیاتی ) می باشد که در علم و تحصیل نخبه اما در روابط اجتماعی اش بسیار ناموفق است. وی اخیراً به عنوان رتبه برتر دانشگاه سراسری برگزیده شده. به همین جهت او باید به تهران برود و ساکن این شهر بزرگ شود. اما پدر به شدت سنتی و وابسته او ( مهدی هاشمی ) نمی تواند دوری گلی را تحمل کند و همراه او به تهران می آید. همزمان، راحله گلشیفته ( مهناز افشار ) که به تازگی به ریاست دانشکده منصوب شده اضطراب فراوانی برای روز کاری اش دارد. راحله، همسر آقای افشار ( سیامک انصاری ) معاون وزیر ورزش و جوانان می باشد و به واسطه همین پستها، توانسته به ریاست دانشکده برسد، اما فکر می کند با تلاش خودش به این پست رسیده است. راحله، گلی و پدرش را به خانه خودشان می آورد اما اتفاقات از همینجا شروع می شوند…

سریال تازه بهروز شعیبی یک عقب گرد آشکار برای او محسوب می شود. « گلشیفته » از لحظه آغاز با معرفی شخصیت های کاملاً تک بعدی و مشابه کاریکاتورهای مجلات طنز، سعی در مطرح نمودن موضوعات گوناگون اجتماعی دارد. تضاد اصلی سریال نیز در همین نقطه قرار می گیرد. یعنی جایی که فیلمساز دغدغه اجتماعی دارد و قصد دارد به آنچه که در جامعه پیرامونش می بیند، تلنگری زده و آن معضلات را در قالبی طنز به تصویر بکشد. اما شخصیت هایی که خلق کرده، آن چنان ضعیف و لوده هستند که حتی نمی توان آنان را در کمدی های مبتذل شبکه نمایش خانگی نیز تحمل نمود. به خصوص اینکه اگر کسی نام بهروز شعیبی را بر سر در این اثر نداند، با شنیدن نام وی به عنوان کارگردان حتماً علامت تعجب را در بالای سرش خواهیم دید. کسی که کارهای تا حدودی معناگرا و اثرگذار چه در کارنامه بازیگری و چه در کارنامه فیلمسازی اش دارد، چطور می تواند به فیلمسازی در این حد سطحی و مبتذل روی آورد.

شاید بتوان گسترده ترین و بزرگترین ایراد ” گلشیفته ” را در شخصیت پردازی آن دانست. شخصیت پدر با بازی بسیار ضعیف مهدی هاشمی، یکی از این نقش هاست که به دلیل ضعف شخصیت پردازی بطور کامل استعدادهای این بازیگر توانا را از بین برده و او را تبدیل به شخصیت مضحکی کرده که در قامت همان تعریف قدیمی و منسوخ شده ” فرد شهرستانی ” می گنجاند. شخصیتی که گیج و منگ است و دیالوگ نویسی هایی که برای او انجام شده نشان می دهد که نویسنده اثر هنوز نتوانسته به درک درستی از فضای طنز برسد. مهناز افشار هم که سعی دارد خود را در یک نقش طنز اثبات کند، به هیچ عنوان موفق نیست و نه تنها حرکات و ادا و اصول هایش خنده دار نیست، بلکه به گونه ای مخاطب را دلزده می کند. نازنین بیاتی هم اگر چه سعی دارد خود را در قالب فردی شهرستانی و کم سواد و “خنگ” نشان دهد، اما شاید به دلیل کمبود دیالوگ ها و نقص شخصیت پردازی، هیچگاه نمی توانیم او را آنطور که قرار است نشان دهد، قبول کنیم.

هومن سیدی هم که پس از « عاشقانه » بطور دائم در حال تکرار خود به عناوین مختلف می باشد، شخصیت کاملاً لوده و بی خاصیتی است که احتمالاً مخاطب قرار است به اداهای او در طول داستان بخندد. شوخی هایی که برای او در نظر گرفته شده کاملاً ناامید کننده است و بطور خلاصه می توان او را یک نمونه سخیف از تعریف جوان امروز تلقی کرد که احتمالاً خود را نمی شناسد و قرار است در ناآگاهی خود غرق شود و ما نیز با تماشای حماقت او به خنده بیفتیم!

امیر مهدی ژوله، نویسنده ای است که پس از استند آپ های خندوانه تشخیص داد بازیگر قهاری! می باشد و این بار هم خودش را در چهارچوب ” گلشیفته ” تکرار می کند. هر چند از آن با مزگیها و خوشمزگیهای استند آپ هایش هم خبری نیست.

شیلا خداداد هم که در سالهای اخیر بسیار کم کار شده، در این اثر سعی کرده در نقشی متفاوت و به عنوان ووشوکار تیم ملی بانوان ایفای نقش کند که او هم چندان پر رمق ظاهر نشده است.

در این میان شاید بتوان بازی های سیامک انصاری (اگر چه او هم در بیشتر مواقع خودش را در کارهای مهران مدیری تکرار می کند)، بهاره کیان افشار و محمد بحرانی را قابل قبول دانست. هر چند، همانطور که گفتیم، شخصیت پردازی های ضعیف باعث شده که این بازیگران نتوانند به مانند گذشته خود را در این اثر نشان دهند.

« گلشیفته » ناامید کننده آغاز شد و به نظر می رسد بهروز شعیبی در ساخت نخستین سریال شبکه نمایش خانگی خود، بطور تمام و کمال به سمت و سوی لودگی قدم برداشته و نمی توان انتظار کمدی سطح بالایی از این اثر داشت. هر چند داستان هم کشش لازم را برای جذب مخاطب ندارد. « گلشیفته » نه موقعیت می سازد و نه طنز خلق می کند و در کنار تمام این موارد، شخصیت هایی را به مخاطب معرفی می کند که نشانی از یک انسان واقعی ندارند و  یک کاریکاتور ضعیف از اجتماع ایران محسوب می شوند…

 

دسته بندی سریال ایرانی نقد و بررسی
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت