شماره پروانه نمایش: ۷۱۳۲۹۸ – ۱۵۵/۸۵
نام مجموعه: سریال تلویزیونی کیف انگلیسی |
سال و کشور تولید کننده: ۱۳۷۸، ایران|
فرمت: Dvd – Vob|
کیفیت: عالی|
نوع تصویر: Full Screen|
رزولیشن تصویر: ۷۲۰*۵۷۶|
تعداد قسمتها:۱۶ قسمت|
تعداد دیسک:۴ دی وی دی|
توضیحات: ضبط شده از شبکه آی فیلم با آرم شبکه آی فیلم|
بازیگران:
کارگردان:
خلاصه داستان:
داستان سریال کیف انگلیسی در دوران موسوم به دهه طلایی آزادی اتفاق میافتد؛ و داستان شخصیت سیاستمدار – روشنفکری را در این دوران به تصویر میکشد. این مجموعه از مجموعههای موفق تلویزیونی دهه۸۰ بود که مورد توجه هر دو طیف مخاطبان خاص و عام قرار گرفت. آهنگساز این مجموعه فرهاد فخرالدینی است که آلبومی هم به همین نام به بازار ارائه داد که مجموعهای از موسیقیهای ساخته شده برای این سریال بود.
داستان سریال کیف انگلیسی در مورد شخصیتی به نام منصور ادیبان، تحصیل کرده رشته حقوق در فرانسه می باشد که پس از شکست در رقابت های انتخاباتی مجلس، با حمایت مستانه دختری از طبقه رجال در انتخابات دوره بعدی مجلس پیروز می شود. وی تحت تاثیر مستانه با انگلیسی ها آشنا شده و از این رهگذر تغییرات اساسی در زندگی خصوصی و تفکرات قبلی وی پدید می اید…
نقد و بررسی سریال کیف انگلیسی
زمستان ۱۳۷۹ سریالی با عنوان کیف انگلیسی از تلویزیون پخش شد که با توجه به مضمون سیاسیاش، کمتر کسی تصور میکرد عموم بینندگان از آن استقبال به عمل بیاورند، بویژه آن که کارگردان این سریال، سیدضیاءالدین دری نیز برای آنها که جزو تماشاگران معمولی بودند چندان شناخته شده نبود، اما به تدریج و پس از گذشت سه، چهار قسمت زمزمههای مختلفی در بین اغلب مردم مبنی بر علاقهشان به این مجموعه از گوشه و کنار به گوش میرسید.
این زمزمهها تقریبا مشابه همان اظهاراتی بود که در زمان پخش مجموعههای هزار دستان و امام علی(ع) دهان به دهان میگشت و موقع نمایش سریالها، خیابانهای شهر به نحو محسوسی خلوت میشد. این وضعیت را میتوان معطوف به ۳ جنبه دانست:
۱- عامل نخست در مضمون تاریخی آن نهفته است. داستان سریال به وقایع سیاسی دهه ۱۳۲۰ ایران میپردازد؛ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور که نطفه بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی ایران در آن منعقد گردید: پایان جنگ دوم جهانی، سقوط رضاشاه و جانشینی محمدرضا پهلوی، ظهور جریانهای سیاسی سهگانه ملی مذهبی مارکسیستی، نفوذ تدریجی امریکا در کشور، مضاعف شدن اهمیت اقتصادی نفت در معاملات و معادلات سیاسی، غائله آذربایجان، آغاز دومین دوره طلایی احزاب و مطبوعات و… هر یک از این حوادث علاوه بر جایگاه خاصشان در حافظه تاریخی جامعه ایران در بطن خود جذابیتهای موضوعی خاص و حتی به لحاظ دراماتیک قابلیتهای فراوانی برای پرداخت ادبی و هنری دارد و از این رو پرداختن به هر کدام از آنها در یک اثر هنری، میتواند عامل جذابیت آن اثر باشد. استفاده مناسب از ملودیها و تصنیفهای قدیمی تهران در سریال مثل «گشته خزان نوبهار من»، «بچه چاقو کشم» یا «رنگ اصفهان درویش خان» نیز بر این جذابیت میافزاید.
سید ضیاءالدین دری خود درباره چگونگی درام پردازی سریال کیف انگلیسی چنین گفته است: «وقتی در سال ۱۳۷۲ برای اولین بار نسخه سینمایی فیلمنامه کیف انگلیسی را نوشتم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و حتی گریهام گرفت… سالها روی طرح اولیه این فیلمنامه که متعلق به پدرم بود فکر کرده بودم. تم این سریال سیر اضمحلال یک آدم در مناسبات سیاسی است، وقتی شروع به نوشتن کردم با خودم قرار گذاشتم که هر ۱۰ دقیقه باید یک نقطه عطف فرعی وجود داشته باشد تا تماشاگر را به دنبال خود بکشاند.
وضعیت قهرمان سریال، منصور ادیبان، یک موقعیت نمونهای است از ورود به عرصه حکومت و سیاست که قوانین و قواعد بازی خاص خود را دارد و کسی که اهل تردید و تزلزل باشد جایی در این عرصه ندارد. کیف انگلیسی حکایتگر غارت اخلاق فردی و اخلاق سیاسی است و روایتگر آرمانهایی که صرفا پیش از دستیابی به قدرت سیاسی، مقدس هستند و به محض قرار گرفتن در پشت میز سیاست و وارد شدن به بازار داد و ستدهای سیاسی، رنگ میبازند و جز نام و شعاری از آنها باقی نمیماند. سریال کیف انگلیسی به درستی وضعیت نیروهای شبهاپوزیسیونی را بازگو میکند که در جوامع سیاسی در حال توسعه، در پارلمان علیه دولت اقتدارگرا موضع میگیرند، اما همین پارلمان به تدریج خاستگاهی میشود برای اعمال سیاستهای ارعاب و تهدید و تطمیع که از مجراهای مالی، حیثیتی و حتی عاطفی و جنسی ابراز میشود و در نهایت نیروهای شبهاپوزیسیون عملا تبدیل به کارگزاران تقویت سلطه همان حکومتی میشوند که روزگاری نان مبارزه علیه آن را میخوردند. در صحنهای از قسمت ماقبل آخر سریال، این طنز تلخ به صورتی آشکار مطرح میشود: منصور ادیبان و خیل نمایندگان به سوی مجلس شورای ملی (مجلس پانزدهم) روان هستند، در حالی که در دست هر یک از آنها کیفی انگلیسی به نشانه مزدوری برای اجانب قرار دارد و همزمان سرور شورانگیز «ای ایران ای مرز پرگهر» مرحوم روحالله خالقی و مرحوم بنان نیز روی صحنه شنیده میشود. این استحاله منفی که آشکار کننده آن روی دیگر سکه سیاست و حکومت است و ابزاری بودن بسیاری از شعارها و موقعیتها و شخصیتها را مینمایاند، طبعا برای بینندگان سریال که دهههاست در جامعهای بسیار سیاسی زندگی کردهاند جذاب و مطبوع است و شاید در حکم آینهای باشد که حقیقت، امیال و آرزوهای پنهان جامعه را بازتاب میدهد.
۳- اما بودهاند بسیاری از سریالها و فیلمهایی که با موضوعهای تاریخی سیاسی که با اقبال عمومی مواجه نشدهاند. لذا مهمترین عامل توفیق کیف انگلیسی را باید هماهنگی گروه سازندهاش دانست که مجموعهای از عوامل موثر را به شکلی مناسب در کنار یکدیگر قرار داده و به تماشاگر عرضه کردهاند: فیلمنامهای پرکشش با جنبههای دراماتیک و تعلیق قوی، میزانسنهای پرمعنا و زنده (مثلا در آخرین صحنه سریال که مستانه با بازی لیلا حاتمی برای آخرین بار با قهرمان محبوبش که دیگر او را قهرمان نمیپندارد وداع میکند و میزی را که دور و برش را امریکاییان اشغالگر احاطه میکنند، ترک میگوید و از طریق توری پاره، وارد زمین تنیس خلوت میشود و نگاهی پر حسرت به دورنمایی مبهم میاندازد)، تدوین و ضرباهنگ مناسب و نسبتا سریع (بر خلاف اغلب مجموعهها که عمدتا کند و کشدارند)، موسیقی همساز با موضوع و فیلمبرداری همگام با متن و همچنین کارگردانی سنجیده، عواملی هستند که این سریال را ممتاز جلوه میداد.
موسیقی این سریال نیز جزو نقاط شاخص آن است. سریال فضاهای متنوعی از روستا تا شهر را نشان میدهد و همین امر تنوع قابل توجهی به بافت موزیک متن داده است تا آنجا که رنگ درویشخان و پیش درآمد محجوبی و والسموسیو لومر را در این سریال میشنویم. فرهاد فخرالدینی سازنده این تنوع شنیداری دلچسب بود که قسمتهای پایانی سریال را هم با صدای علیرضا قربانی پوشش داده بود و تقریبا برای اولین بار از این خواننده توانای ارکستر ملی ایران آن زمان در عرصه هنر سینما و تلویزیون استفاده کرد و تصنیف زیبای «گشته خزان نو بهار من» را که با درونمایه قسمتهای پایانی بشدت در آمیخته بود، جذابیت سریال را مضاعف ساخت.
کیف انگلیسی مجموعهای فنی و دیدنی است که هنوز پس از گذشت چندین سال از نمایش آن جزو گنجینههای دراماتیک تلویزیون ماست و کمتر مجموعهای توانسته است به لحاظ تناسب سازی بین ایده و درام به پای آن برسد. در این بین حضور قدرتمند بازیگرانی مثل قطبالدین صادقی، علی مصفا، لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا، فرهاد اصلانی، سیروس گرجستانی و رضا کیانیان ارزش این سریال را به مراتب دوچندان ساخت و برای هفته ها، تماشاگران را مقابل جعبه جادو علاقهمند و پیگیر باقی نگه داشت و نام سیدضیاءالدین دری را در حافظه و ذائقه هنریشان محفوظ باقی گذاشت.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.