خاطره های فراموش نشدنی دیروز؛ میراث ما برای فرزندانمان

بازدید: 787 بازدید
دهه شصتی ها

به قلم هادی پژهان – بهمن ماه 1398

یقیناً بارها و بارها واژه ” نسل سوخته ” را شنیده اید. مخصوصاً آنهایی که بچه های دهه شصت و حتی اوایل دهه هفتاد می باشند. آنها خوب می دانند که من چه می گویم. ” نسل سوخته ” در ظاهر دو کلمه است، اما در باطن، کوهی از کلمات، کوهی از آلام و رنج ها و دریایی از غصه های کودکان دهه شصت می باشد. آنهایی که درست در آغاز جنگی به دنیا آمدند که آمده بود بساط ایران را برچیند و برود پی کارش!

آنهایی که با بوی دود و باروت، با صدای آژیر قرمز و هواپیماهای جنگی و با تصاویر ویرانیهای ناشی از جنگ بزرگ شدند. آنهایی که اسباب بازی کودکیشان چند تا پوکه فشنگ یا خیلی که خوش شانس بودند، یک تکه لاستیک موتور گازی بود. دخترانی که عروسکهای چوبی و بافتنی ساخته دست مادرانشان یا اگر مادر نداشتند، دلسوزانشان را در آغوش می گرفتند و آرام و ساده، به سادگی زندگیشان، می خوابیدند.

آری، دهه شصتی ها نسلی بودند که کودکیشان نه با گوشی موبایل، که با حلقه پرنده و نه با ایکس باکس، که با کلوپ های آتاری (آن هم اگر پول داشتند) گذشت. کودکانی که اگر چه کودک بودند، اما می دانستند حرمت پدر و مادر چیست. احترام برادر و خواهر بزرگتر یعنی چه. جایگاه پدر بزرگ و مادر بزرگ کجای خانواده است. معصومانی بودند که سختیهای روزگار آنچنان قدرتشان بخشیده بود که برای کوچکترین مسئله ای، های و هوی راه نمی انداختند و از صبح تا شب داخل حیاط یا کوچه خودشان را با گل و خاک می آمیختند و سر شب، شام نخورده آرام و معصوم، بدون نق زدن می خوابیدند. اگر پسر بودند، موقع دعوا در کوچه، یکی از پدر بچه همسایه می خوردند و شب هم یکی از پدر. اما اگر دختر بودند…

بی خیال… می ترسم بگویم…

شاید آن روزها دختری بود که مادرش را در جنگ از دست داده بود. بمیرم برایش. چه کشید تا به امروز برسد؟! و حالا چگونه می تواند محبتهای مادر نداشته اش را نثار تنها فرزندش کند. آن هم فرزندی که تا حرف از دهانش در نیامده، بابا برایش گوشی موبایل، تبلت، دوچرخه، انواع عروسک و خلاصه هر چیز که بخواهد خریده است. حتی اگر شده شبها تا دیر وقت سر کار بماند، اما برایش می خرد.

آری دهه شصتی ها هیچ چیز نداشتند. اما، من فکر می کنم همه چیز داشتند. تا داشتن را در چه ببینی!

دهه شصتی ها گاز نداشتند، اما محفل خانه پدرشان همیشه گرم بود. زیر کرسی لم می دادند و نمی فهمیدند کی خوابشان می برد.

دهه شصتی ها خیلی وقتها برق نداشتند؛ اما نور وجود پدربزرگ ها و مادر بزرگهایشان همیشه روشنی بخش کلبه های کوچکشان بود.

دهه شصتی ها اینستاگرام نداشتند، اما همیشه مستقیم با بابا و مامان و آبجی و داداش در ” دایرکت ” بودند. برادر کوچکتر ، برادر بزرگتر را فالوو می کرد و برادر بزرگتر، پدر را. خواهر بزرگتر هیچگاه ” ریکوئست ” های آبجی کوچولویش را رد نمی کرد و همیشه با همه مهربانیش به ” کامنت ” های ساده انگارانه اش ” ریپلای ” می زد.

دهه شصتی ها هیچگاه ” تلگرام ” نداشتند. اما همیشه توی فامیلشان یک ” ادمین ” داشتند به نام ” ریش سفید ” و بزرگ فامیل که حرفهایش را به گوش جان می خریدند و حرفش برای همه سند بود.

دهه شصتی ها هیچوقت نمی توانستند، عکسهای لاکچری از بهترین غذاهایشان بگیرند و پُزش را به دیگران بدهند. اما در عوض، هر وقت آشی درست می کردند که بویش تا هفت محله آنورتر می رفت، حتماً کاسه ای هم برای همسایه ها می بردند تا ” مدیون ” نشوند.

دهه شصتی ها هیچوقت تلویزیون آنلاین اینترنتی نداشتند، اما همیشه تا جایی که خانه کوچکشان اجازه می داد، با اهل خانواده و فامیل می نشستند زیر کرسی و ” گندم برشته و شاه دانه ” مخلوط می خوردند و ” اوشین ” نگاه می کردند. فردایش هم برای آنهایی که تلویزیون نداشتند طوری ” آنلاین ” داستان سریال را تعریف می کردند که دیگر نیازی به دیدن نداشت…

آری، از دهه شصتی ها هر چه بگوییم، باز هم هست. آنها هیچ نداشتند. اما همه چیز داشتند…


ویدئوی زیر توسط خانم هدیه نیکپور و به سفارش فروشگاه اینترنتی طنین تهیه شده است و شامل نقاشیهای بسیار بسیار زیبا و نوستالژیک هنرمندی به نام آقای علی میری می باشد که در صفحه اینستاگرام خود آنها را منتشر کرده است. ما این تصاویر رؤیایی را با موزیک خارق العاده جوئل فاجر من ترکیب کرده و تقدیم شما می کنیم. اگر دوست داشتید حتماً نظر بگذارید تا در آینده، کارهای مشابه اینچنینی تقدیم شما نماییم. با تشکر

دسته بندی نوستالژی
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت