روزگار کودکی یادش بخیر!

بازدید: 1,649 بازدید
دوران کودکی در دهه شصت

نوستالژی های دوران کودکی – گرد آوری شده توسط فروشگاه اینترنتی طنین

دلم برای آن دخترک کر و کثیف با پاهای خاکی و صورت پر از بستنی تنگ شده است. دلم برای آن قلب پاک و زلال تنگ شده است. دلم می‌خواهد مثل کودکی‌هایم شاد شاد آواز بخوانم. قاصدکی را ببینم و تا ته دنیا دنبالش بدوم تا بگیرمش. بعد توی گوشش چیزی بگویم و قاصدک را فوت کنم تا برود توی هوا. اگر کسی پرسید چه توی گوش قاصدک گفتی؟ به او بگویم:«گفتم به خدا سلام برساند و بگذارد شب‌ها خواب رنگی رنگی ببینم.» کودکی چقدر ساده و دوست‌داشتنی بود. آرزوهایم را نقاشی می‌کردم و بعد خوابشان را می‌دیدم. به موهایم گل می‌زدم و توی دشت نقاشی‌ام تا بالای کوه می‌دویدم. بعد می‌نشستم توی رودخانه و از بالای کوه سُر می‌خوردم پایین! دلم می‌خواهد توی نقاشی بچگی‌هایم رها باشم.

روزها گذشت. من دوچرخه‌ام را در زیرزمین خانه قایم کردم تا هیچ کس نتواند آن را بدزدد. مدادرنگی‌هایم را در جامدادی گذاشتم تا خدای نکرده گم نشوند. لباس‌های عیدم را در کمد گذاشتم تا دست هیچ‌کس به آنها نرسد. توپ فوتبالم را توی توری گذاشتم و به دیوار زدم تا هیچ‌کس آن را برندارد. عروسک‌هایم را در ویترین گذاشتم تا مبادا خراب شوند. روزها گذشت و سال‌ها گذشت. من از همه داشته‌های کودکی‌ام به خوبی مراقبت کردم اما نمی‌دانم کدام روز، کدام سال، چه کسی از کجا آمد و روزهای کودکی‌ام را برد؟

کودکی‌ام نشسته بود روی سه‌چرخه. شیطنت می‌کرد. بوق می‌زد. دلخوش بودم به بودنش. یکهو حواسم پرت شد، رکاب زد و دور شد. آنقدر تند و سریع از من دور شد که من به گرد پایش هم نرسیدم. کاش کسی چرخ‌های سه‌چرخه‌اش را پنچر می‌کرد. کاش می‌ایستاد تا کمی نفس تازه کند. کودکی که هیچ‌گاه خسته نمی‌شود، هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود.


دسته بندی متفرقه نوستالژی
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

یک پاسخ به “روزگار کودکی یادش بخیر!”

  1. با سلام و تبریک سال نو بنده از فروشگاه شما سریال در حاشیه ۱ رو سفارش دادم ممنون عالی بود امیدوارم همیشه موفق باشین و بتونم از مشتریان ثابت شما باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت